سلام ارباب گلم
ایشالله سیزده تون بسلامتی بدر شده باشه
سبزه هایی هم که گره زدین بخت تون رو که باز بود بازتر کنه
چون خیلی از امانت داری رعیتت تمجید کردی و درود مورود کفتین میخوام عین فرمایشاتتون رو بیارم و جوابکی(جواب مختصر) عرض کنم:
"پاسخ:
سلامعلیکم
اقای مختار که اراده و اختیار داری . آیا روز اول که پست رو میبینی کسی شما رو مجبور و محدود به دادن یک نظر میکنه !!؟ چرا طی چندین روز و مرحله میای شبهات و سوالاتت رو مطرح میکنی ؟
آیا غیر این که میری با دیگرون مشورت میکنی و نظرشون رو جویا میشی و میای با عنوان بچه های روستاتون بازگو میکنی؟ ( اگر چنین باشه درود بر شرفت . چون امانت داری و نقل قول اونها رو انتقال میدی👍)
جواب اون بچه روستاتون عرض کنم که
تافلر نگفته یا مثل من هستید یا گوسفند هستید ! گفته یا می اندیشید یا گوسفند هستید
جواب اون یکی بچه روستاتون .
گوسفند نماد زندگی گله ای و تقلیدوار و پیروی بی چون و چرا و بدون تفکر است . بخاطر همین مورد مثال قرار میدن"
--------------
حالا جوابک رعیت:
اولی: نه، هیچکس نمیتونه یک "مختار" رو "مجبور" کنه!! مختار چون دوست داره زود خذمت میرسه.
بعدشم خوبیت نداره شوما به پرسش میگین شبهه!!! از شوما بعیییییده!!
بعدشم امانت داری ما اییییییییییییییینه ! بعضیا یاد بگیرن.
دویّوم: حرف تافلر رو ماس مالی نکنین! وقتی میگه "من" درد و تلخی اندیشیدن و "تنها" بودن را به شادی گوسفند بودن ترجیح میدم مث روز روشنه که داره از خودش(ولو این خودش اهل اندیشیدن هم باشه) حرف میزنه.
سیّوم: اولندش این یه معنی گوسفنده و توو پست قبلی یه معنی دیگه هم از گوسفند از قول اهالی روستا گفتیم! حالا گیریم این که شوما میگی باشه. خب که چی؟!!بالاخره منظور آق آلوین که همین مردمه دیگه!!!! ینی بالاخره داره به همین انسانهایی که کم فک میکنن میگه شما مث گوسفندین!!
خب این اگه توهین نیس شوکولاته؟؟!! تمجیده؟؟!!
آقایمن
این "حقیقت" رو برا چندمین بار خذمتت میگم که از زندانی که از وجودش خبر نداری آزادت کنم
اینقدر تقلید نکن از هرچی این غربی ها میگن
یک کم "فکر" مگه ضرر داره آخه؟!
چرا اینقذه از فکر کردن به دوروسّی و غلطی حرفای غربی ها می ترسین!!
اینقد آدم نباس خود رو ببازه که!
شوما یه ایرانی هسّی! با یه تمدن خیلی قدیم و کهنه
باید بدونی که هیچوقت نباید یه ایرانی رو تهدید کنن و بترسونن
نترس!!!
همه اهالی و رعایا هواتو دارن
مخاطبین خوبی هم که داری ماشالله
آقای من آقای من از شوما بعیده!!!
چرا هی اعتراض میکنی که این حرف مال پست قبلیه و اینجا نگووو؟؟!!
حالا ما که رعایت امانت کردیم و عین حرف شوما رو هم از پست قبلی کپی کردیم توو جوابمون که احساس نکنی حقتون ضایع شده و حرف شوما رو مخاطبا نمی بینن!!
این وب یه امتیاز داره اونم ازادی بیان ه
رعیت هم احساس آزادی میکنه که اینجا جواب بنویسه !
اینقدر محدودیت ایجاد نکن دیگه!!!!!!!!
اینقد مخاطبای خودتون توی قالب این پست و اون پست محدود نکن
یهو بگو حرف نزنیم دیگه!!
عه!! این قد آزادی بیان رو محدود نکنین
بذار حرفمونو بزنیم
شوما به حرف نیگا کنین نه محل حرف که توو جواب کدوم پست نوشته شده
به حرف نیگا کنین آقای من
با این برخوردای محدودتون حال آدمو میگیرین....:_((
بجای محدود کردن آزادی ما،
یه خورده به آزاد شدن از زندان درون خودتون فک کنین!!
دقیقا👌 من امروز تجربه ش کردم . جدال نفسگیری بود ولی شدنیه.
یه خدا قوت به خودم😀😉
در حال رهانیدن بودیم که ناگهان با شنیدن کلمه ای چون دُر از جانب ایشان ناچارا رهانیده شدیم😁
سلام آقای من
شوما میخوای آزادی بیانو توو وبت محدود کنی خب رک و راست بگو نمیخاد توجیه های عجیب غریب کنی که نتیجه ش این بشه که یه مثالی بزنی مث وزارت و بهداشت و وزارت نفت !!!
قیاس مع الفارق ازین مثال شوما بهتر ، خیلی کم پیدا میشه، نادره😅😅
هرچی میخوای بگو
ما آزادی رو دوس داریم
بازم ادامه میدیم😉😉
سلام نیرا
البته قبلش سلام به ارباب😉
جوابتو توو پست قبلی به اون جوون روستامون نشون دادم
خیلی یکّه خورد و رفت توو خودش
گفتمش چی شد؟؟؟!!
بعدِ سکوتی طولانی اندازه یه فیلم صامت نیمساعته
گفت اصلا فک نمیکردم این نیرا خیلی مغرور و خودپسند باشه
و اینقدر باسوءظن و بدبینیبه حرفام نیگا کنه
بعدش آه سردی کشید و گففت
البته فلسفه خوانها و مدعیای روشنفکری بیشترشون همینجورن و معمولا بقیه رو بیسواد و گوسفند حساب میکنن و خودشونو عقل کلّ!
نحوه حرف زدن نیرا خیلی قشنگ شخصیت اونو آشکار کرد.
سری تکون داد و زمزمه کرد:
کچا دانند حال ما.....؟
گفت اگه نیرا وب شخصی داشت خصوصی براش معناهای حرفایی رو که زده بازگومیکردم و تصویری خوبی ازز خودش بخودش نشون میدادم که تا حالا شاید کسی نشونش نداده، البته اگه میخواست بفهمه
ببین نیرا
من بقول ارباب حفظ امانت کردم و حرفا رو دوروست منتقل کردم.
خودمم حرفایی داشتم که به درون ریختم...😀😉😉
سلام آقای من
گفتی :
سلامعلیکم
سن دیین اولسون شر یاتسین 😉
میگم :
سن گوزوه باقلیاسان شرّ یاتار 😉😉
😀😀
سلام
آقای مختار
حتی ذرهای شما و جوانان روستایتان را بیسواد یا به قول خودتان گوسفند فرض نکردم .
در مورد عرفان ، هر آنچه گفته شد را قبول دارم ؛ چرا که پیش از این خود ، بیانش کردم ؛ بدبینی در کار نیست .
و اما در مورد شخصیتم ؛ من میپذیرم که احتمالا در مواردی بسیار ، مغرورم و خودپسند ؛ این بخشی از سایهی وجود من است ؛ قصدی بر پنهان کاری ندارم ؛ چرا که انکار قسمتی از وجودم ، احمقانه است .
اما چگونه میتوان ، چیزی را درون کسی احساس کرد ؛ بدون لمس آن در باطنِ خود ؟ آیا تصور نمیکنید پیش از دیدن ویژگیهایی درونِ دیگری ، آن را در نهادِ خویش ، احساس کردهاید ؟ به قول کارل گوستاوو یونگ : "ما نمیتوانیم صفتی را که درخود نداریم در دیگری تشخیص دهیم. به عنوان نمونه اگر شما فردی را خودخواه میدانید ، مطمئن باشید که شما هم میتوانید به همان اندازه خودخواهی از خود نشان دهید؛ چرا که ما نمیتوانیم چیزی را درک کنیم، بدون آن که خود ، آن نباشیم!"
احتمالا بخشی از تصویر من در نزد شما ، همان مقدار که من را نمایش میدهد ؛ خودتان را هم آشکار میسازد . ما همچون آیینه عمل میکنیم ؛ یکدیگر را در وجود هم به نظاره نشستهایم ؛ حتی اگر ، خود به آن آگاه نباشیم .
"ای بدیده عکس بد بر روی عم/ بد نه عم است آن تویی از خود مرم/ مومنان آیینه همدیگرند/ این خبر می از پیمبر آورند (مثنوی ، دفتر اول)"
سلام
جناب نیرا
این جمله ی یونگ که گفتید در واقع همون فرافکنی سایه واسه من سواله؟؟
اینکه ما یه صفت بد رو تو یکی تشخیص میدیم یعنی ما هم اونطوری بودیم و هستیم؟؟؟یا نبودیم ولی میتونیم باشیم(استعدادشو داریم)؟؟
اصلاً این یه اصل مطلق و ثابته؟؟
مثلاً من همه ی عمرم از خودشیفته ها فرار کردم.البته هر آدم نرمالی با خودشیفته ها مشکل داره ولی من خیلی خیلیییی مشکل دارم😬😅خیلی خیلییی بدم میاد.تا جایی که شاید ازشون کینه هم بدل بگیرم.یعنی تا ببینم یکی داره از خودش تعریف میکنه و بقیه رو پست تر میبینه دیگه نمیتونم تحملش کنم.
حالا این یعنی منم در این حد خودشیفته ام؟
یا میتونم یه زمانی تو موقعیتی خودشیفته بشم؟؟
هرچقدر میخوام واقعبینانه خودمو بررسی کنم نمیتونم باور کنم که خودشیفته هستم.یا استعداد خودشیفتگی رو دارم😐 اصلاً یکی از مشکلات من همیشه اعتماد بنفس پایینمه همیشه دارم تلاش میکنم که خیلی خودمو دست کم نگیرم.اصلاً به گروه خونم نمیخوره خودشیفتگی
حالا چرا باید تا این حد از این مدل آدما بدم بیاد یا اینکه خیلی زود تشخیصشون بدم؟
سلام
خانم مشکات
از منظر یونگ ، نمیتوانم آنچنان صحبت کنم ؛ چرا که مطالعه اندکی داشتهام ؛ من پیش از آن که با سایه و ناخودآگاه در روانشناسی آشنا شوم ؛ در سخنان مولانا و در کلام نیچه آن را پیدا کردم ؛ پس آن چه میگویم ؛ شاید به لحاظ روانشناسی یونگ ، دقیق یا حتی درست نباشد ؛ بهتر است در مورد یونگ به آقای اسکیزویید مراجعه کنیم .
احساسم بر این است که تا چیزی را نبینیم ؛ در صورت رویارویی ؛ نمیتوانیم آن را تشخیص دهیم . آدم فضایی درون داستانها را به یاد آورید ؛ اگر اندکی دقت کنید ؛ همگی ریختِ انسانی دارند ؛ تن ، سر ، چشم ، گاهی دست و پا ، شاخک هایی برای دریافت امواج(جایگزین گوشی برای شنیدن) ؛ آنچه انسان برای ارتباط با دنیای اطراف به آن محتاج است را برایشان متصوریم . با شما شرط میبندم ، اگر فرداهایی ، فضایی ببینیم ؛ متوجه نخواهیم شد ! چرا که پیش از آن ، مواجهای در کار نبوده . احساس هم اینگونه است ؛ چه بسا عمیق تر . باید آن را در خود لمس کرد ؛ تا از دیگری دریافت شود .
آیا زخمِ عدم اعتماد به نفس ، آنچنان عمیق نیست ؛ که موجب نفرتِ از اعتماد به خود دیگری_هر چند اعتمادی کاذب_ شود ؟
به نظرم بیش از تمرکز کردن بر خودشیفتگی دیگران ، بر نبودِ اعتماد بر خود ، رجوع کنید .
تا به حال شده خشم خود را کنترل کنید ؟ بعد از آن ، چه احساسی نسبت به خود داشتید ؟ آیا خود را انسانی والا در نظر نگرفتید ؟ کسی که حتی میتواند ، غضبِ بر حق خویش را سرکوب کند ؟
قطعا صفاتی در خود دارید ؛ که بسیار ارزنده است و موجب افتخار ؛ شما با وجود چنین ویژگیهایی ، در پیش چشم دیگری ، لب به تعریف نمیگشایید ؛ شاید که در نظر ما این کار خلاف ادب و اخلاق باشد ؛ اما آیا به همین حرکت خود ، افتخار نمیکنید ؟ آیا در پس ذهن خود ، مراتب تقدیر و تشکر را به جا نمیآورید ؟
فهمیدن این موضوع ساده نیست ؛ عمیقا فکر کنید ؛ احساس خود را لمس کنید ؛ چه میبینید ؟
آن زمان که با خودپسندی رو در رو میشوید ؛ آیا او را پستتر از خود نمیپندارید ؟ آنچنان که به هنگام دیدن سوسکی درون فاضلاب ؟ نمیخواهید از وجود متعفن او فاصله بگیرید؟
آیا احساس نمیکنید ؛ خودپسندی درون ذهن ما به صورتِ متعالی درآمده ؟ صفاتی که در خور پرستش اند ؟
همین که من ، بت درون خود را ، برای خویشتن نگه داشتهام ، آیا دلیلی است بر نبود آن ؟ یا تقدس بیشترش ؟
سلام
خیلی ممنون جناب نیرا🙏🌷🌷🌷لطف کردید.
دقیقاً درست بود.اگه خودشیفتگی تو وجودم نبود رفتار خودشیفته ها برام گنگ بود نه اینکه تو هوا بقاپمش😕
《آیا زخمِ عدم اعتماد به نفس ، آنچنان عمیق نیست ؛ که موجب نفرتِ از اعتماد به خود دیگری_هر چند اعتمادی کاذب_ شود؟》یعنی اعتماد بنفس بالای دیگری حس حقارتمو بیدار میکنه، بخاطر همین ازش متنفر میشم😕شایدم حسودیم میشه
《همین که من ، بت درون خود را ، برای خویشتن نگه داشتهام ، آیا دلیلی است بر نبود آن ؟ یا تقدس بیشترش ؟》درسته ولی تقدس بیشترشو قبول ندارن😅اتفاقاً شاید چون بتمو خیلی قبول ندارم رو نکردمش.باز خداااروشکر رو نکردمش
آقای اسکیزوئیدم فکر نکنم حوصله ی جواب دادن به سوال شخصی داشته باشن .فعلاً در حال بحث درباره نبود خدا 😶و معاد و تاثیر نداشتن متافیزیک بر فیزیک و... تو صفحه ی مرد شب هستن.حوصلشو داشتید ببینیدش
بازم ممنون🌷🌷
سلام آقای من
دقیقا حرف دل منو گفته
رعیت همیشه نیت اش همینه از حرف زدن به شوما
اصلم این عکسو دیدم سوختم چون شدیدا یاد شوما رو تداعی کرو
خیلی حرف سنجیده و خوبی زده
خداش بیامرزه