گفت دانایی که: گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
---------------
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
---------------
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
---------------
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
---------------
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
---------------
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
---------------
وآنکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان می نماید گرگ هست
---------------
وآن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
---------------
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
---------------
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
---------------
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
---------------
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند
---------------
وآن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
---------------
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟...
-------------------------
درود بر شما--چقدر خوبه که اینهمه پیامها ی متفاوت و فراگیر دارید.البته کمی برای پیام دیر شده ولی من تازه این مطلب را خواندم پس جوابش را که همین الان میدهم برای خودم کهنه نیست----عنایت داشته باشید که در دین های ابراهیمی در کل جهان نام وروش و مسلک و همه چیز دین ها نادیده گرفته شده----دین های ابراهیمی با مبدا و اصل وحیانی بوجود امده اند.و بر اصل وحی استوار هستند
در دین های ابراهیمی با انتخابهای سلیقه ائی و مصلحتی و هزاران دلیل دیگر مطالبی از وحی انتخاب شده و شاخ و برگ گرفته و بسیاری از موارد اصلی هم کاملا نادیده گرفته شده و یا امحا شده اند.پس کلیه مذاهب که به این روش بوجود امده اند ریشه در وحی نداشته و غیر وحیانی هستند...البته مقداری از موارد مذاهب، در دین هم هست ولی در کل در جهان دیگر دین ابراهیمی وجود ندارد و البته شخص دیندار هم نیست.
همه مذهبی هستند
با سلام خدمت همگی...
درسته که از آخرین نظر این پست یک سال گذشته ولی تا وقتی آب هست و ماهی زنده هست ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست...
راستش من یه نوجوونم که شاید تجربه خیلی از شما بزرگواران رو نداشته باشم ولی حداقل خوبیش اینه که شاید هنوز تعصبات در من ریشه دار نشده باشن و بتونم حرف درست رو به درستی بزنم و به درستی بشنوم(ان شاءالله)
نظر من اینه که بهتره قضیه رو از دید وسیع تری نگاه کنیم تا مطلب جامع تری ارائه کنیم...
پس از اینکه دنیا متوجه شد که ادیان ابراهیمی با برنامه تر و سنجیده تر و ابعاد بیشتری رو در بر میگیرن دنیا وارد عصر خدا محوری شد...
در پی انحرافات دینی و جنگ های صلیبی و... اکثریت مردم خدامحوری رو قبول کردند و بر طبق گفته های کشیش ها و عالمان دین رفتار هاشون رو سنجیدند.
اما چه شد؟ مردم دیدند که برخی کشیش ها و عالمان دین برای عقده گشایی از مردم اعتراف گناه میگرفتند و می دیدند که با توجه به تحریفات(امثال پولوس)
دین مسیحیت که اکثریت جوامع رو در برگرفته بود درمقابل برخی امیال جبهه میگرفت و به سرکوب این امیال می پرداخت پس طولی نکشید که مردم به دین بدبین شده و خیلی ها با تنفر از دین به گمراهی و بیراهه کشیده شدن مثل امسال نیچه و...
پس از اینکهاینکه مسیحیت گسترش علم رو دشمن دین شمرد و امثال گالیله رو به زندان انداخت دانشمندان زیادی از دین فاصله گرفتند چون قوانین حاکم بر طبیعت رو می دیدند و نمی تونستن باور کنن که این قوانین وجود نداشته باشن.
پس از اینکه مردم و به خصوص حاکمان و سیاستمداران متوجه شدن مسیحیت قابلیت تدبر درمورد همه امور رو نداره اون رو از سیاست و امور بانکی(طبق خواسته رئیسان بانکها که عموما یهودی تبار بودند) جدا کردند اما مشکل کجا بود؟
مشکل اینجا بود که اصلا دین مسیحیت دین جهانی نبود و حضرت مسیح برای بشارت به سوی بنی اسرائیل آمده بود اما بنی اسرائیل تاب نیاوردند که مسیح(ع) رو پیامبر بدونن و دینی به نام مسیحیت ساخته شد که قرار بود فقط برای یک قوم تبیین بشه اما طبق دست های پشت پرده در جنگ های صلیبی و... جهانی شد. بله دین مسیحیت برای تمام وجوه نازل نشده بود و فقط برای بشارت بود اما آیا تکبر آدمی زاد اجازه این امر رو می داد؟
خلاصه جهان وارد عصر انسان محوری(اومانیسم) شد.
در این دوره بشر که تا قبل آن اسیر تفریط در امیال و سرکوب آنها شده بود به یکباره و به صورت طبیعی دچار افراط شده و جنگ های جهانی و جنون جنسی و... را به خود دید.
بشر مشاهده کرد که در انسان عیب ها و محدودیت های زیادی نهفته و نمیتوان به انسان محوریت داد پس از حکومت های استبدادی و سلطنتی که بر محور یک شخص حاکم و پادشاه بودند فاصله گرفت و مردم سالاری شکل گرفت.
انسان ها به این پی بردند که مردم همه عیب هایی دارند و شاید اگر اکثریت انتخابی داشته باشند این عیب ها پوشیده شود و به قولی چند عقل بهتر از یک عقل هست.
و دنیا وارد عصر دموکراسی و مردم محوری شد.
در این دوران که تا امروز هم مشاهده میشود عموم افراد به این پی بردند که همیشه حق با اکثریت نیست. زیرا اکثر مردم تخصص ندارند و از همه مهمتر مردم به راحتی تحت تاثیر قرار میگیرند و انتخاب اشتباه میکنند.
خداوند در قرآن به شدت با تحریفات ادیان قبل که مردم را از دین ناامید کرده بودن مقابله کرد و کمبود های مسحیت را یادآوری کرده است.
برای مثال در قرآن خداوند خطاب به مردم فرموده چه بسا شما چیزی رو دوست بدارید اما برای شما مفید نباشد و چه بسا چیزی رو بد بدونید ولی به نفع شما باشد. و یا درجای دیگه فرموده اکثر مردم نمی اندیشند و یا درجای دیگه فرموده اکثر مردم نمی دانند و... که این ها همه حاکی از مخالفت با دموکراسی و مردم سالاری هست.
پس دین اسلام هدف نهاییش چیه؟
دین اسلام برای بازگرداندن مردم به خدامحوری نازل شده...
دینی که درش عدالت و زکات و مبارزه با ربا و... بیان میشه دینی منزوی در حکومت نیست و اسلام وقتی محقق میشه که از تمام وجوه اجرا بشه...
مثلا ما در روایات داریم که فرموده شده در حکومت دینی که قسط(از بین رفتن فاصله طبقاتی) اجرا نشه اون حکومت جز پوسته ای از اسلام برتن نداره و اسلامی نیست.
خب بشر در فاز آخر آیا اسلام رو پذیرفت؟ خیر برعکس وارد عصر جدیدی شد به نام مدرنیته و پست مدرنیته که بر پایه و اساس لیبرالیسم هست.
لیبرالیسم مثال واضحی از پرستش نفس و هوای نفس هست و طبق شریعت شیطان:(( هرچه خواهی کن...))
خب پس میتونیم بگیم که بشر وارد عصر جدیدی به نام شیطان محوری شده و این نه به معنای پرستش علنی از شیطان بلکه پیروی از خواسته های نفس که همون خواسته های شیطان هست می باشد و انکار کردن این موضوع فقط باعث میشه که واقعیت ها دیده نشه و الا مثل روز روشنه...
ازدواج با حیوانات، انواع تجاوز، کثافت کاری های مد شده و... همه نشان از پرستش امیال انسان است.
خب حالا فکرش رو بکنید که توی این دنیا که بشر دوس داری به تموم خواسته هاش برسه و به طور طبیعی هم نمیرسه چون عمر کوتاه و دنیا پر از اتفاقات ناخواسته هست یک کشور بیاد و بگه من نه پیرو کمونیست هستم و نه لیبرالیسم من میخوام حکومت دینی بر مبنای اسلام تشکیل بدم...
طبیعی هست که در همون ابتدا آمریکا و انگلیسی که مالک ایران بودند پس از استقلال ایران طی هشت سال با حمایت های گوناگون سعی در زمین زدن این کشور داشته باشن...
شما یک خونه رو تصور کن که یه بچه با تفکرات والدینش مخالف باشه... رفتار اون خانواده با اون بچه ترسناک میشه چه برسه به دنیایی که توش یهود و کشور های سلطه میخوان کنترل دیگر کشور ها رو در دست بگیرن و مهم تر از اون اینه که این کشور یعنی ایران الگویی بشه برای دیگر کشور های مظلوم و حتی مردم فرانسه که شعارشون(( نه به WTL )) یعنی نه به واشنگتن ، تلاویو ، لندن هست.
این از بخش دشمنان ایران...
اما من معتقد هستم بیشتر مشکلات امروز ما مربوط به داخل هست...
کشور ما 200 سال تحت استعمار بوده و بزرگ ترین بحران جمعیتی تاریخ(کشتار 9 میلیون ایرانی بر اثر قحطی درحالی که کشور 20 میلیون جمعیت داشت!!!) رو پشت سر گذاشته درضمن با شروع انقلاب مردم فقط به فکر استقلال کشور بودند و به بعد مستقل شدن فکر نمی کردند.
در اولین سالی که بعد انقلاب دولت تشکیل شد رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر جنگ، معاونان و... جاسوس بودند و کشور دچار بحران ارتش بود زیرا سران ارتش شاهنشاهی از ایران فرار کرده بودند و...
درکل میخوام بحث رو جمعش کنم...
مشکلات کشور هم تقصیر دولت و هم مردم و هم حکومت و هم دشمن است.
اما هرکدام از وجوه مختلف...
دولت چون از عمر قانون اساسی کشور چند دهه بیشتر نمی گذره و همچنان خلأ هایی درش احساس میشه(مثل ارز دو نرخی و...) دنبال فرصت میگردن برای آباد کردن زندگی خودشون...
قوانین اقتصادی و بانکی کشور ربا محور هست به همین دلیل پول کشور بدون پشتوانه هست و قابل توجه دوستان عزیزم که در بانک های ما روزانه حجم عظیمی پول تولید میشه و ارزش پول ملی رو پایین میاره چون قوانین بانکی ناقصه و ربا محوره و سود کلان داره و بانک هامون اسلامی نیستند...
در آمریکا هم حجم زیادی بدهی وجود داره چون اقتصاد دنیا ناقصه و بانک ها در جهان حدود 70 ترلیون دلار بدهی دارن که یک سوم اون مختص به آمریکا هست.
اقتصاد اسلامی زکات محور هست و اگر طبق اون عمل شه هیچ فقیری نمیمونه و فاصله طبقاتی به وجود نمیاد.
مردم چون هرچقدرم بلا سرشون بیاد درس نمیگیرن همچنان گول میخورن چه از سلبریتی ها چه از انگلیس و...
مردم ایران یه تفکر دارن که اونم تفکر ((ارباب رعیتی)) هست و این تفکر سالیان سال هست که حکومت های سلطنتی در سر مردم رسوب انداخته اند.
برای همین مردم فکر میکنن که باید از دولت و حکومت و همدیگه بکنن تا امورات زندگیشون بگذره برای همونه که مدام دنبال رغابت و بهترین شدن هستن(آثار مدارس و آموزش غلط هست)... درسته مردم توی قضیه انقلاب و جنگ اتحاد و همدلی داشتن ولی این بیشتر آثار اسلام بود که مردم رو همدل کرده بود و شکم گشنه دین و ایمون نمیشناسه...
دشمن رو هم گفتم و حکومت رو هم باید بگم چون رهبر یک انسان هست مثل همه که فقط سطح علمش و درایتش ممکنه بیشتر باشه که اون هم باعث نمیشه انسان هیچ خطایی انجام نده و رهبر معصوم نیست و در این سال ها خطا هایی هم انجام شده که دلیلی برای انکارش وجود نداره.
دوستان خواهش میکنم سطحی نگری و فرد گرایی رو کنار بگذارین و متعصبانه رفتار نکنید تا ذهنیت وسیعی پیدا کنید.
علاج کار در اتحاد هست و حیفه که تعصبات بیجا باعث جدایی و توهین بشن...
این رو هم بدونید که دنیا و حتی خود ایرانیان روزی بر این نتیجه میرسن که هیچ کس نمی تواند بر دنیا حکومت کند جز ولی معصوم...
واین مشکلات هم نشان دهنده این است که مردم بر این نتیجه مشترک برسن که هیچ کس جز امام زمان علیه السلام توانایی حکومت تماما سالم را ندارد.
به امید روزی که دشمنی ها از بین برن و صلح همچون آفتاب تابان تاریکی های امروزمون رو درهم بدره و نورش تمام عالم رو فرا بگیره...
یاعلی مدد.