سلام
تنهایی و اندیشیدن همچین هم تلخ نیست.بعنوان یک درونگرا از این حالت تنهایی و اندیشیدن لذت میبرم و انرژی هم میگیرم.بیشتر بستگی به خلقیات طرف داره.تو اجتماع بودن هم دلیل بر گوسفند بودن نیست😐
اگه همین برونگراها یا بقول ایشون گوسفندا نبودن سیکل زندگی همین فلاسفه ی درونگرا مختل بود.چون فقط اندیشیدن بلدن و عملگراییشون بشدت پایینه
چقدر جدیداً مخالفم🤔میگم چطوره اگه اسممو عوض کردم بذارم مختار ثانی؟؟😂
سلام
بله اینطوری هم میشه نگاهش کرد👍👌
سلامت باشید😅
سلام همگی شب خوش دوستان گرانقدر😊
گل گفت واقعاً👌👌
مثل کوتاه اومدن در مقابل مقاومت نفهمان!!😝(دور از جون جمع)یعنی برای آرامش اعصابم که شده 😧همون حقو ب اونا دادن!😖
مشکاتم فداتشم😍دورنگرای خودم😘 خوبه فیتیله فیتیله روشن شدی😅😅
خدا نکشتت😂😂کلی خندیدم😂مختار ثانی😅😅
سلام آقای من
چه کسی بود صدا زد مختار ؟؟؟
کفشهایم کو ؟؟
باید امشب بروم
چمدونم کجاس...؟
ای بابا چرا هیچ چیز بر جایش خودش نیست آخه!!!
عه عه عه!!
این چه وضع افتضاحیه؟؟؟!!!
سلام
حالا چرا شر؟؟من صلح طلبم.نترسید😁
آقای مختار شما برو من هستم🙋😂
آشنا جون خدا نکنه😘برونگرای من😘😅
کسی تنها نیست ، شاید خود تنها ها هم ندونن ولی اونهایی که تنها هستن یارو قارشون خداست ( البت این جمله تو قرآن و دیگر کتب هم اومده بود ولی حذفش کردن )
ولی به نظرم و طبق تجربه خودم ( اونهایی که بتونن با خودشون تنهایی حال کنن و به خودشون بتونن آرامش و لذت بدن و بقولی با خودشونم خوشن ، بهتر و بیشتر رستگار میشن در دنیا و حالو هوایه امروزه یا امروزی ، تا اونهایی که نمیتونن )
در مورد جمله هم ( کلی نیست ولی واقعن جمله حکیمانه ای هست از نظر من )
به خانم مشکات ( حوا )
به درون گرایی و برونگرایی زیاد اعتقادی ندارم ، ولی برونگرا بودن یا درون گرا بودن دلیلی بر عمل گرا بودن یا نبودن نیست
( اصولن انسان به یک چیزهایی علاقه داره و به یک چیزهایی علاقه نداره و اگر وارد حوزه علاقش بشن از نظر دیگران برونگرا دیده میشه و اگر وارد حوزه علاقش نشن برونگرا دیده نمیشه )
پ ب
سلام آقای من
آخه این حرفاییه برا موضوع درونگرا و برونگر و علاقه و عملگرایی بگفتید؟!!
از شوما بعیده آقایم!!
انتظار اهالی روستا این بود ارباب امسال رشد علمی بیش از پارسال داشته باشه! نکنه شوما هم مث صاایران شدی؟! همون صاایران هرروز بهتر ازدیروز!!!
مشکات عزیز
خوشال شدم میخوای مختار ثانی بشی و مختار لااقل یه همراه داشته باشه ولی "مختار" شدن کار هرکسی نیس، خیلی جرعت میخواد مخصوصا جرعت مخالفت با همین ارباب و آقای من! کافیه مخالفش باشی با خاک یکسانت می کنه
بهرحال همین آرزوی مختاری آرزوی مبارکیه
خدا آرزوهای خوبو زووووووود برآورده کنه
آشنای غریبه
شومام که از مختار گفتی؟!
چه کسی بود صدا زد مختار ؟
"آشنا" بود بود صدا مثل هوا با تن برگ...
خدابیامرزه این سپهر سهرابی(اسمشو دوروس گفتم؟ شک کردم، ولی شک خوبه مقدکه ایمانه!) شاعر گرونقیمت ایرونی رو
خدایا همه ما رو بیامرز
آمین
منم بامشکات موافقم.
تنهابودن واندیشیدن درد وتلخی نداره ، اکثراتنهاهم هستیم
حتی گاهی تو جمعی بودن هم لذت و خوشی نداره
نمیدونم چرا حس میکنم دوستای نزدیک جناب الوین تافلر دورهمی گرفتن
ودعوتش نکردن ایشونم ازلجش این جمله رو گفته :)
انگار منم باید اسمم عوض کنم به مختار ثالث!
:)
شما اربابان همیشه مغلطه کردین! در روستای ما فیلتر شکن وجود ندارد
تا رعیت جماعت به تلگرام وارد شود
:)
به کاربر
به نظرت تنهایی وجود داره یا نداره ؟ و اگر وجود داره ، توضیحش از نظر شما چجوریه و اگر وجود نداره ، توضیحش چجوریه از نظر شما ؟
پ ب
سلام
این تنهایی ، تنهایی اندیشه است ؛ نه تنهایی تن .
برای درک این وضعیت ، بهترین چیز حالت میان خواب و بیداری است ؛ هنگامی که از خواب بیدار شده ولی هنوز هوشیار به دنیای بیرون نیستیم ، اشاراتی میکنیم که تنها خودمان از آن آگاهیم و دیگران ، کوچکترین درکی از آن نداشته ؛ صحبت های ما ، برای آنها لاطائلاتی است که جز هذیان ، مفهوم دیگری ندارد ؛ دلیل واضح است ؛ ایشان ، ناظر به دنیای رویای ما نبودهاند .
این تنهایی درد آور است ؛ هر چه داد میزنی کسی نمیشوند ، هر آنچه تو میبینی ، کسی نمیبینید ؛ مسئله دیدن و شنیدن نیست ، بلکه نبود حتی یک شخص برای درکِ افکارِ توست ، که غمانگیز است ؛ میتوان به صورت فیزیکی تنها بود و چه بسا خوشآیند است ؛ و در همان حال بدانی که یک نفر مثل تو ، ساکن این کوهستانِ اندیشه است ؛ هر چند دور ، اما این منظره را میبیند ، غروبِ خورشیدِ دنیای پیش رو را لمس میکند ، حتی اگر همدیگر را تا آخر عمر ملاقات نکنید .
ولی تنهایی عاقل و دردِ لمسِ عقل ، امری است محتوم ؛ چرا که : "هرچیزی را زکاتی است و زکاتِ عقل ، اندوهِ طویل است."( تذکره الاولیا ، ذکر فضیل عیاض)
سلام
کامنتتون خیلی خوب و ملموس بود آقای نیرا👌👌
البته اگه بخوایم با دید آقای ابوالفتح نگاه کنیم حتی اینجوری هم تنها نیستی چون خدا هست و عالم به نهان و آشکاره
آقای مختار
الان شدیم سه نفر یه کم دیگه ادامه بدید میتونیم قیام کنیم وبلاگو تو دست بگیریم😁ولی جداً کم لطفی نکنید ارباب شما که خدای سعه ی صدره
آقای ابوالفتح آره اینو قبول دارم که علاقه اصلیترین موتور محرکه اس ولی درونگرایی و برونگرایی و ربطشون به عملگرایی رو نمیشه منکر شد.شما حتی با ریز شدن رو رفتار بچه ها هم میتونی متوجه این ویژگیها که ذاتی هم هستن بشید.
سلام ارباب من
اینفده تیزبین ریزبین نکنین شوما که بهتر میدونی گاهی باس به در بگی تا دیوار بشنوه😅چرا تیز نیستین آقای من؟؟!! از شوما بعیده😅
مشگات عزیز
به پیشنهادت برا مدیریت بلاگ فک میکنمف وضع خوبی نیس اینجا. اصولا مدیریت که طولانی میشه راکد میشه ولی حرکت علیه ارباب عواقب داره،...😅
اما درباره مطلب آق آلوین تفلر نکات ریزی هستش که دوستا توجه نافرمودن تا حال، که ورود بهشون باز به این رعیت انگ مخالف گویی میزنن ولی حقیقت بالاتر از این انگ و رنگاسف ما باس بگیم دیگه.
یه نکته توو این حرف تافلر اینه که معنای گوسفند رو ایشون خوب نمیدونسته، ینی از روی ظاهر گوسفند قضاوتش کرده و باطن ینی معنای گوسفند رو نفهمیده، البته توی نویسند های غربی ازین جور ظاهربینا زیاده.
توو روستای ما گوسفند به افرادی میگن که هر روز روی کره خاکی قدم می زنن و دنبال خوردن و خوابیدن و خلاصه همین سرگرمی های دنیای خاکی ان، ینی معنی و هدفی بالاتر از "خاک و متعلقاتش" ندارن، با این معنی ممکنه خود این آق آلوینم گوسفند باشه و خودش بیخبر باشه، توهّم زده باشه که آدمه. توهم بد کوفتیه😅
بقیه بمونه بعد، تا این "موج اول" حملات ارباب و.... رو پاس کنیم برسیم به "موج دوم"...😅
و اما نیرااااا
بازم گویی روح بانو میتراس که در قلم نیرا حلول کرد😊
یه مدتی احضار ارواح کار کردیم آمدورفت ارواح رو میفهمیم😊
دوتا از بچه های روستامون وقتی حرفای نیرا رو دیدن نگاهی عجیب و مرموز بهم انداختن و سری به علامت غم و غصه تکون دادن و رفتن...نمیدونم چشون شد !!
برم ببینم چی میگن
برمی گردم😊
به کاربر
هر کسی که مفرده تنهاست ( درست میگید ، ولی از نظر تعداد و شمارش درسته ولی فکر کنم با معنی و مفهوم واقعی جمله جناب تافلر و حتی خوده واژه تنهایی بسیار بسیار فاصله داره )
انسان با مغزش بسیار خاصتر از این حرفاست و هیچوقت تنها نیست و نمیشه ( حتی اگر یک نفر در سیاره باشه و حتی اگر معبودی هم نباشه ) اینکه هر مفردی تنهاست ( از قیاص کردن نسبت به دیگران میاد و قیاص و قضاوت همیشه هر اتفاقی را از رسیدن کامل به نتیجه درست دور و دورتر میکنه )
پ ب
به خانم مشکات ( حوا )
در مورد بچه ها هم اگر محبت و تربیت و توجه درست باشه خیلی کم پیش میاد گوشه گیر بشن ( من کارم در مورد بچه هاست و خوب میدونم چجوری هستن )
سوای اینها خانم مشکات ( درون گرایی و اینجور واژه هایه روانشناسی چیزیست که در این چند دهه در کشور ما بوجود اومده و اونم بابته تغییر سبک زندگی و دور شدن از طبیعتمون هست که مقصرم مردم نیستن ) الان در دوره ای زندگی میکنیم که بیشتر دید و بازدید با گروه هایه مجازی اتفاق میوفته و اگر این همگروه ی ها را کنار هم بیارید و بگید با هم به صورت واقعی زندگی کنید ( فکر نکنم بیشتر از یک هفته طول بکشه بودنشون کنار هم ) در این اجتماع درونگرایی میتونه مفهوم پیدا میکونه و ...
پ ب
به خانم نیرا
توضیحتون خوب بود ( ولی در مورد بند آخر نوشتتون هم درسته چون بهش دچار شدم و هم درست نیست چون بیخیال شدم ) این جهان ما فانیست دیگه ناراحت بودنش برای چیه !؟ از نظر من هیچ چیزی برای ناراحت بودن وجود نداره ( مگر از نظر بیرونی ، یعنی انسانهایه دیگه به انسانی تحمیل کنن ) و ...
در هر صورت نوشته هایه شما برای من دوست داشتنیه
پ ب
سلام
آقای ابوالفتح اگه خواستید یه موقعی اسم کاربریتونو عوض کنید پیشنهاد من (رها)ست.کلاً هیییییچ اساس و چارچوبی رو قبول ندارید.اونوقت میگم زتا هستید میگن نه😐
سلام و درود اقا مهرداد عزیز
نوروز باستانی بر شما و دوستان خجسته باد
من اسم این ویروس (کرونا) رو دوست دارم بزارم اسرافیل ، شهر ب شهر و خاک ب خاک و اقلیم ب اقلیم میره و در صورش میدمه تا بیدار شوند مردگانی ک نامشان زندگان بود و شاید این بیماری حامل بیداری هم برای مردم سرزمینم باشه
من بهارم را در پستوی خانه نهان کردم اما بهار چ در نهان و چ در آشکار دوای درد زمستان ،مرهم اندوه های مزمن است
عید همگی مبارک
پ.ن : ظاهزن بزودی باید نوشته ی (همیجوری) رو تغییر بدی و بزاری مختارستان 😁
سلام
آقای افغانی ؛ ممنون از شما.
درد عرفانی که عطار در تمامی آثارش ، به خصوص در مصیبت نامه به کمال آن را بیان کرده ، دنیای دیگری دارد .
دردِ عشق آمد دوایِ هر دلی/ حل نشد بی عشق ، هرگز مشکلی(مصیبت نامه)
این درد ، نوعی درد عرفانی است ؛ درد جدا افتادگی ، درد عشق ، درد وصال و ... درد عرفانی اند .
عطار و مولانا ، برای رسیدن به کمال ، طلب درد کرده و آن را ، درمان میدانند .
درد حاصل کن که درمان درد توست/ در دو عالم داروی جان درد توست (منطق الطیر)
هین مزن تو از ملولی ، آه سرد/درد جُو و درد جُو و درد ، درد ( مثنوی ، دفتر اول )
با وجود علاقه به عرفان ، بنده هم فلسفه را ترجیح می دهم ؛ اما به نظر من ، این درد ، بیش از آن که عرفانی باشد ، فلسفی است.
فلسفه درد دارد ؛ ولی نوع دردش متفاوت است با عرفان . دردش ، دردِ پرسش است ، درد فهم ، درد دویدن و نرسیدن ، درد راز ، درد مسئولیت ، درد انسان _انسانِ تنهای پرتاب شده در این عالم_ .
آن فیلسوفی که شیشهی زهر ، بر گردن میآویخت ؛ سقراطی که اعدام را با روی گشاده پذیرفت ؛ حتی صادق هدایت ؛ در نظرم ، درد هایی فلسفی با خود حمل میکردند ؛ درد هایی که گاه از تحمل خارج میشود.
در هر صورت ، بیدار شدن از خواب غفلت ، با درد عجین است ؛ نیچهای که از زبان آن پیرمرد فریاد میزد خدا مرده است و ما او را کشتهایم ؛ دردِ فهم را با خود حمل میکرد ؛ ولی برای بزرگ شدن و جستوجوی حقیقت ، باید درد کشید .
جناب مشکات ؛ سپاس گزارم .
در مورد موضعی مطرح کردید باز هم احساس میکنم ؛ انسان عمیقا تنهاست ؛ با وجود لمس تن و حتی اندیشهاش توسط دیگری ، باز همچنان تنهاست .
با فرض اینکه خدا در تمام لحظات ، ناظر بر وجود ماست آیا چیزی از تنهایی ما کم میکند ؟
آن لحظهای که متولد میشوی ، چه کسی گریه میکند جز خودت ؟ در هنگام مرگ چه ؟ چه کسی جان میدهد ؟ در دوران جنینی ، آن زمانی که هنوز نمیدانی چه دنیایی در انتظار توست ، چه کسی با تو در این ندانستن ها شریک است ؟ خدا ؟ وقتی شک و دو دلی به جانت میافتد ، زمانی که از سایهی خودت میترسی چطور ؟ خدا هم با تو میترسد ؟
انسان از هر آنچه تصور میکنید تنهاتر است .
آقای مختار
ساحل اندیشهی من و اهالی روستای شما متفاوت است ؛ تعجبی ندارد ، اگر که گاهی در تعبیر خواب های هم ، به مشکل بر میخوریم .
آقای ابوالفتح ؛ ممنون از لطف شما .
بستگی به آدم ها دارد ؛ اینکه یافتن حقیقت مهمتر است یا داشتن آرامش در این دو روز دنیا . ولی خواهی نخواهی ، درد بر ما وارد میشود ؛ دیگرانی هستند که با توهمِ در دست داشتن گوهر حقیقت ، گلوی آدم های بیشماری را بریده و خواهند برید ؛ زهر آنها ، این زندگی دو روزه را به کام ما تلخ خواهد کرد ؛ باید به فکر پادزهر بود .
به کاربر
بله ، نظر شما درسته چون این نظر و حس شماست ( که این حس یا شما بهش خودت رسیدی و یا از کسی کمک گرفتی به رسیدنش و یا الگو برداری میکنی و ... که میگی تنهایی یعنی این )
تنها و تنهایی بی معنی نیست ( اما بستگی داره کی و کجا و با چه حس برداشت بشه )
تنهایی یک حسه درونیه که خود انسان تصمیم میگیره که باشه و نباشه و .... ولی در کل وجود نداره و نیست ( مگر اینکه ؟بخایم شرایطی را توضیح بدیم و بگیم مثلن ابوالفتح در ماشین تنهاست )
پ ب
به خانم مشکات ( حوا )
این همه اسم
فکر کنم رها فعل یا صفت هست و اسم نیست و یا مطلقن اسم خالص نیست ( من نام رها را دوست ندارم ولی اگر دوست دارین بگین رها اشکالی نداره بگین ، ولی اینم قبول کنید ابوالفتح خیلی بهتره و یا خیلی بهتر میتونه باشه ) در مورد زتا هم چی بگم والا ( حال اینکه تعریف شما از زتا چیه و چی باشه )
پ ب
به کاربر
باید توضیح بیشتر بدم ، بازم میگم تنهایی وجود نداره
الان فردی در ورزشگاه کنار تماشاگران هست ، دگری زنگ میزنه بهش و میگه کجایی و فرد میگه در ورزشگاه و دگری میگه با کی هستی و فرد میگه تنهام ، میشه مکالمات دیگر را هم آورد در این توضیح و ... ( حالا از نظر شما اون فرد آیا تنهاست ؟ ) ولی از نظر واقع بینانه اون فرد تنها نیست ، چون کنار تماشاگرانه و همه یک تفکر را در اون جمع دارن ( حال به نظرتون مشکل کجاست و چجوری باید فهمید که آیا اون فرد تنهاست یا نه ، گفتم از نظر شمارش تنها بودن وجود داره و اینو همه میدونن و میتونن تشخیص بدن و حرف اصلی جناب تافلر و اون مفهوم تنهاییه که مشخص نیست چجوری میشه ارزیابیش کرد ) اینجاست که تنهایی مثل عشق و ... یک حس میشه که به خود انسان بستگی داره که وجود داره و یا وجود نداره
الان میتونید یا میشه عشق را ترسیم کرد تا دیگران ببینن ؟ آیا میشه چند نفر را کنار هم دید و گفت اینا حتمن عاشق همن که کنار هم هستن ؟ ( اینها حلش فقط به نوع احساس ما بستگی داره که چجوری قضاوت کنیم و گرنه نه عشق و نه تنهایی وجود ندارن چون احساسن و بستگی به خود ما داره که بوجود بیاریمشون یا نه )
سر این مسائل بود که آمریکا قوانین خانواده را نصف نصف اعلام کرد ( اونم در چیزهایی که هست و وجود داره و میشه با کمترین خطا قضاوتش کرد مثل اموال ) اما در کشور ما احساسات شدن قوانین و بابته همینه که برای کسی 100 درصد قابل درک نیست این قوانین ( در آمریکا هم بحث بود که زنان احساساتین و مردان نیستن و ... که بزرگانشون چون مطلق گرا بودن میگفتن خوب این احساساتی بودن چقدره که در قوانین حد براش قائل بشم ، اونجا دیگه نمیتونستن توضیحش بدن تا قوانین درست بشه و بزرگانشون گفتن که هر موقع این احساساتی بودن زنان و مردان شاخ شد و در سرشون و ما دیدم براش قانون حمایتی هم میزاریم ) در واقعیت هم همینه زنان و مردان به صورت مطلق و به یک اندازه اون احساسات را ندارن ، اما اونهایی که ندارن بیشترین بهره را از این قوانین اشتباه میبرن و این میشه ضعف سیستم ما که در غرب اگر همسری فهمید که این زن برای من زن نیست و یا این مرد برای من مرد نیست میتونن تصمیم بگیرن که جدا بشن ( اما در قوانین ما چه باشه و چه نباشه براش حد قائل شدن و همه مردان و زنان باید پرداخت کنن و حق محقان کاملن ضایع میشه و سو استفاده گران به راحتی سو استفاده میکنن در این ترازی که قابل سنجش نیست و بستگی به تصمیم طرف مقابل داره )
تنهایی هم همینه وجود نداره و هر موقع تونستیم نشونش بدیم پس وجود هم خواهد داشت ، ولی احساسه و باید سپرد به احساسات که قبولش کنن هست یا نیست ( و چون هنوز کسی نمیتونه نشونش بده پس وجود هم نداره ، الان من تنهایی که جناب نیرا میگن را متوجه میشم و درکش میکنم و میگم بیخیال باش ، اما هستن کسانی که متوجه نمیشن اصلن جناب نیرا چی میگه و حتی این نفهمیدن اندازه هم داره و این جناب نیراست که تصمیم میگیره که کی درکش میکنه و چقدر درستر هست درکش و یا نه و ... )
پس حوزه احساسات را نباید مطلق کرد و باید فقط سپرد به خود انسانها ( و شما میگی هست و من میگم اصلن نیست و وجود نداره ) حالا دیگه تصمیم با خودتونه
پ ب
به جناب نیرا
درک میکنم که چی میگید ، اون جماعت هم الان خودشون نمیدونن باید چی کار کنن
پ ب
سلام آقای من
و مخصوصا سلام به دیگر افراد "مختار"
"اختیار" ارزش والاییست و مختار شدن شما جای تهنیت و تبریک داره عزیزان.
از خدا میخام برتعداد مختار ها اضافه شه و اوضاع دنیا بهتر شه
زاویه نگاه دیگه ی یکی از بچه های روستامون به این حرف آق تافلر :
ازین حرف این تعبیر در میاد که: مردم یا گوسفندن یا مث آق تافلر هستن!
خب حالا آق تافلر ضاجب چه شخصیتیه؟؟
آیا بالاترین انسانه؟؟ آیا فهیم ترین آدمه؟؟
مسلما اینطور نیس و خیلی آدمهای دیگه توی دنیا بودن و هستن و خواهند بود که فهمشون از تافلر بیشتره، و یا آدمایی دیگه که اصلا نگاهشون با آلوین فرق داره و از سنخ آلوین و توی دسته ی نوع آلوین نیستن،
خب ینی چی؟!!
ینی اینکه این تقسیم بندی دوگانه آق آلوین میشه عوض بشه و مثلا میشه اینجوری از زبون این آدمای نوع سوم شنید:
من شادی تنهایی خودم را هیچوقت با درد و تلخی امثال آلوین و شادی گوسفند بودن عوض نمی کنم!!!
ینی این "نوع جدید انسان"، آق آلوین رو با گوسفندها میذاره یه کنار.
یکی دیگه از بچه های روستا هم یه سوال مطرح کرد:
آیا تافلر واقعا حق داره مردم رو گوسفند خطاب کنه؟!!
کی همچین حقی به او داده؟
قرار شد این سوال رو من رعیت از مخاطبان و صاحاب بلاگ بپرسم.
بعد از سلام به آقامون
سلام به نیرا (یا روح همون حاضر غایب)
اول که ممنون جواب دادی
دویّوم ، جوابت این بود:
آقای مختار
ساحل اندیشهی من و اهالی روستای شما متفاوت است ؛ تعجبی ندارد ، اگر که گاهی در تعبیر خواب های هم ، به مشکل بر میخوریم .
یکی از همون بچه های روستا که قبلا کامنت قبلی شوما رو دیده بود و خیلی غصه خورده بود وقتی این جواب شوما رو دید چنین آهی سوزنده کشید و گفت:
نیرا قیاس مع الفارق کرده، چون خود ساحلنشین است ما را هم ساحل نشین پنداشته. ما ساحلی نداریم که با ساحل نیرا تفاوت داشته باشد! چون خودش می خوابد و خواب می بیند ما را هم از اهالی خواب تخیل کرده، ما بیداریم و خواب نداریم هرچه می بینیم در بیداریست؛ ما اندیشه نمی پردازیم چون می بینیم و آنکه حقیقت را می بیند چه جاجت به اندیشیدن به آن؟ فیلسوف که حقیقت را نمی بیند برای درک آن اندیشه می پردازد. پس قیاسش خطاست.
گفت به نیرا بگو :
ای بنشسته در ساحل اندیشه، ای ساحل نشین، تو را از غوطه وران و غواصان دریادل اقیانوس عشق، چه خبر که قیاس خود با ایشان کنی و عقل را بر عشق برگزینی ؟؟!!!
تو فردی صحرایی و ساحلی هستی نه غواص دریادل اقیانوش عشق و عرفان!
پس همان بهتر که با ساحل نشینان به اندیشه پردازی فلسفی در ساحل امن و آسایش و قلقلک های ذهنی فلسفی که نامش را دردتنهایی (شایدبرای بزرگنمایی خویش) میگذارید مشغول باشید و درباب درد عشق و عرفان سخن نگویید چون سخن ساحل نشین درباره غواص شیردل درون دریا، بسی خنده دار و بی معناست....
دردفیلسوف درددانستن و تسکین ذهن و فکر است و بقا و تثبیت جان متعین،
دردعارف درد وصال و رسیدن به معشوق و دادن جان متعین و گرفتن جان بسیط است.
عارف از خود می میرد ولی فیلسوف خود را می بیند و خودتر می شود،
فیلسوف با دانستن آرام می شود ولی عارف با نزدیک شدن به آتش مقدس عشق معشوق ناآرامتر و شعله ورتر می شود. نهاد عارف ناآرام است و فیلسوف دنبال یافتنِ آرام.
گول تشابه لفظی درد بین فیلسوف و عارف نخور، که هر گردی گردو نیست و بسا درد ها که فقط در لفظ مشترکند نه در معنا و بقولی:
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
این جوون روستای ما در حالیکه آتیش گرفته بود گفت به نیرا این رو هم بگو که این شعر نیما یوشیج رو از زاویه تازه ای نیگاه کنه:
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یکنفردر آب دارد می سپارد جان.
این جوون گفت نیرا این کسی رو که داره جون میده توو دریا، نه اونی ببینه که داره غرق میشه و کمک میخواد! بلکه اونی ببینه که داره غرق معشوق میشه و اصلا کمکی نمیخواد!
این غریق دریایی رو همون عارفی ببینه که درد جان دادن رو استقبال میکنه تا به محبوب "برسد" نه اینکه درباره محبوب بیشتر "بداند"!!
ای نیرا
خدابگم چیکارت کنه که اینقدر این جوون روستای ما رو غصه دادی؟! کاش قیافه شو میدیدی وقتی این حرفا رو بمن میگف. کاش درک کنی چقد از حرفات رنجیده، مث اینکه اصلن از شوما انتظار نداشته!!!
برو یکم فک کن به این حرفایی که اینور و اونور میگی و مینویسی!
الانم که با این کرونا و درخانه بمانید فرصت خوبی برا فک کردن داری قربونت. برو تا این جوون نازنین روستای ما رو دق مرگ نکردی از غصه، برووووو.................
سلام و درود آقا مهرداد عزیز
فکر میکردم بچه های بعد از انقلاب با کلمه ی اسرافیل آشنایی دارند 😉
توضیحاتش رو با کلیک خودتون بخونین چون زیاده برای نوشتن
سلام
آقای مختار
شاید که بنده خواب باشم ؛ این احتمال وجود دارد و هیچ اصراری بر هوشیاری خود ندارم ؛ ولی آن که خود را در بیداری احساس میکند ؛ آن که حقیقت محض را پیش چشمانش میبیند ؛ خطری است بالقوه .
پیش از این هم عرض کردم ، دردِ فلسفی و عرفانی ، دنیایی متفاوت دارند ؛ عرفان درد وصال ، جدابودگی و عشق دارد . از جایگاه آیینه ، فاصله بگیرید .
و البته باز هم تاکید میکنم ؛ فلسفه ، رامش بخش نیست که فیلسوف به دنبال آرامش باشد .
ناراحتی آن جوان را درک میکنم ؛ وقتی سنگی به برکه اندیشهمان پرتاب شود ؛ ایجادِ موجِ رنجش ، کمترین اتفاق است .
امیدوارم شما و جوانان روستایتان ، که همواره دیگران را دعوت به تفکر میکنید ؛ داعی بی عمل نباشید .
چقدرررر کامنتای شما خوبه جناب نیرا
من که عاشقشون شدم رفت
سلام
خانم مشکات
ممنون از شما ؛ اما بخش عظیمی از علاقهی ما به اندیشهای ، مربوط به تفسیر خود ماست از سخن .
به کاربر
بله ، سوای تعریف هر کسی که از تنهایی میتونه داشته باشه ( که فقط در همون ابعاد درونیست ) اما در مورد ابعاد بیرونی تعریف یکیست و تنهایی همون معنی دیگر از تعداد شمارشه
اما در کل تنهایی وجود نداره ( مثل بهشت و جهنم که خیلی در موردش صحبت و کتاب و ... نوشتن و بقول شما معنی داره و میتونه به اندازه هر انسانی برای خودش معنی و تعریف هم داشته باشه اما آیا اینها وجود هم دارن ؟ حالا هزاریم معنی و مفهوم داشته باشن فعلن کسی ندیده و همه فقط حسشونو میگن که اونم تلقینی از به ظاهر آموزشهاست که فقط به درک انسانها بستگی داره ) با یک مثال دیگه بحث جمع کنم ( مثل اینکه من در روان و رویا خودم اسب سفید بالدار میپرورانم و کل جهان درونی و بیرونی منو تحت تاثیر قرار داده و بقولی اسب سفید بالدر معنی هم داره و حتی میتونه به تعداد انسانها هم برای خودش تعریف داشته باشه که به راحتی میتونیم در ذهنمون تجسمش کنیم ، ولی آیا وجود هم داره ؟ )
احساسات انسان تنها جایست که مرز داره و فقط از طریق احساس هست که میشه درکش کرد و هم نوا شد باهاش ( حال یا یک نفره و یا دونفره و یا چند هزار و چند میلیون نفره ) و این درکها و احساسات هست که مرزهایه ظاهری را میشکنه ( اما همین احساسات که مرزها را میشکنه نه ظاهر داره و نه در واقعیت وجود و فقط در صندوق اسرار هر انسانی برای خودش مقام داره تنهایی هم یکی از اون حسهاست )
پ ب
پ ب
درود بر شما---ارادتمندم--لطفا پارسی را پاس بداریم---خب در زمان ارائه پاسخ لطفا بدون تذکر بنویسنده غلط های املائی را تصحیح بفرمائید .عمل نیکوئی است---هیچ دو نفر و اجتماعی وجود ندارد---هر انسان یک وجود بی انتها و نامتناهی و بی نهایت است و میدانید که نه از بینهایت چیری کم میشود و نه چیزی اضافه . دوجهان نامتناهی امکان تجمیع ندارند. اینکه دو نفر و یا چند نفر با هم ارتباط و گفتگو دارند نشانه جمع بودنشان نیست... گاهی یک شنونده بیش از ده ثانیه واقعا بحرف طرفش گوش نمی دهد و در ادامه گفتگوی طرف مقابلش مشغول تهیه و تدوین پاسخ به او ویا جمع آوری دلایل مخالفت با گوینده است.
از طرفی قوانین هستی قدرت نجات فقط یک نفر را به آدم داده. حالا اگر کسی انرژی خود را به مصرف نجات و تعالی یک نفر دیگر برساند حداکثر احتمال 50 در صد پیروزی دارد یعنی نیروی صد در صد انرژی خود را نصف قیمت فروخته آنهم در بهترین شرایط تاثیر گذاری که معمولا اینطور نیست
حالا اگر قصد کند که انرژی محدود خود را که برای همه با اندکی تفاوت محدود است به مصرف رشد و تعالی خودش برساند احتمال اینکه موفق شود بالاتر از 50 در صد است( الکی نیست باید قصد پیروزی کند) که چون انرژی را خودش مصرف کرده زیاد هم نادرست نیست.
اگر ما بتوانیم ذهنمان را بر این موضوع متمرکز کنیم که وقت نداریم و بر اساس این واقعیت عمل کنیم راندمان انرژی مان بالاتر میرود
اللهم عجل لولیک الفرج